دیده از هجر رخت تر نکنم پس چه کنم
عمر حسرت زده پرپرنکنم پس چه کنم
چشم عالم به گل روی تو باشدنگران
خاک از هجر توبرسر نکنم پس چه کنم
از فراقت گل زهرا به همه صبح و شبم
چشم خودچشمه کوثرنکنم پس چه کنم
ساقی بتکده عشقی و من مست و خراب
می عشق توبه ساغرنکنم پس چه کنم
اول و آخر عشقی ابدالدهر مدام
نام تو زینت دفتر نکنم پس چه کنم
دلبر مهرخ و مه روی و مهین خال تویی
من ثنای رخ دلبرنکنم پس چه کنم
خانه به خانه پی ات مثل اویس قرنم
عشقت ای گمشده باورنکنم پس چه کنم
توهمان ذُخرالحسینی توهمان منتقمی
دل غمین شه بی سر نکنم پس چه کنم
آیی از کعبه اگر زود بیا کرب و بلا
جان فدای شه محشر نکنم پس چه کنم
(آذرین) ورد زبانش همه شد یابن الحسن
نام زیبای تو ازبرنکنم پس چه کنم
- چهارشنبه
- 1
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 18:23
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
ودود آذرین خلخال
ارسال دیدگاه