یا صاحب الزمان
جانا جلوس فرما بر تخت پادشاهی
تا آوری به عالم، پایان هر تباهی
تو عشق عالمینی،اندر فراق رویت
ازنای ما برآید،هرلحظه سوز وآهی
آه ای پناه عالم،رحمی به بی پناهان
هستند عاشقانت، در اوج بی پناهی
بازآ و نور رویت، برجان ما بتابان
تا از وجود دنیا، زائل شود سیاهی
از چاه غیبت خود، ای یوسفا برون آ
تا گرد تو بگردیم، ما کفتران چاهی
در درگه تو شاها، ماییم حلقه بر گوش
ماندیم بر در تو، خواهی تو یا نخواهی
ای کهربای هستی،ما پیش تو چو کاهیم
آیا شود ربایی، ای کهربا تو کاهی
دیریست ماندگاران، در کوی انتظاریم
اندر ره وصالت، کی میشوی تو راهی
مپسند ای حبیبا، حسرت بدل بمانیم
عجل علی ظهورک، ای حجت الهی
خوش باد لحظه ای که، آیی و ما ببینیم
در لشگر خدایی، فرمانده سپاهی
شعر:اسماعیل تقوایی
- جمعه
- 10
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 8:31
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه