فاطمه روشنگـر صبـح و سَحَرها می شود
گـرد زیـر پـای و همچـون گُهَرها می شود
می شـود دوزخ گلستـان گویم اَر یا فاطمـه
عاشـق اش عاشـق اگر باشد نَظَرها می شود
یازده شَمـس مُنَـور ریـزه خـوار مکتب اش
تک تکِ آنهـا به عیسی تـاج سَرها می شود
کُف حیـدر ؛ مـام زینب ؛ روح والای عِفـاف
زان سبب همچون حسین او را ثَمَرها می شود
مَظهــر اُم ابیهــا بـود و نـامـوس خـدا
دختـر خَیـرالبَشَـر کَیـفَ بَشَرها می شود
هرکه دشمن شد به زهر دشمن ذات خداست
دوستَـش بـوذَر ؛ عَـدویش جانوَرها می شود
ای (پریشـان) دست از دامان او هرگز مَکش
زنـدگی بـی فـاطمـه اوج ضَرَرها می شود
- جمعه
- 10
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 16:54
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رامین محمد زاده
ارسال دیدگاه