روزِ میلادت که می آید ..شکوفا می شوم
از درون می جوشم و مانندِ دریا می شوم
غنچه ای نشکفته هستم روی دامانِ شما..
بسکه شادابم ز میلادت..چو گل وا می شوم
ناخلف بودم به لطفت سربه راهم..شکرِ حق
زیرِ چترِ مهرِ تو قطعاً که معنا می شوم..
آمدی دستم بگیری..پاک گردانی مرا..
با نگاهی بینِ این وادی..مهیّا می شوم
پستِ پستم زشتی ام را با عنایاتِ خودت
مضمحل گر که کنی یکباره زیبا می شوم
"روزِ میلادت مبارک ای تمامِ عزّتم..."
"با تو هستم سرفراز و غرقِ لطف و شوکتم"
آمدی و شادمانی ها به پیغمبر رسید..
با ظهورت سوره ها بر سوره ی کوثر رسید
آمدی و موج های ملتهب آرام شد..
با طلوعِ نور رویت ..حجّتی دیگر رسید
آمدی و خاتم پیغبران..ریشه گرفت..
آمدی و پاسخی بر یاوه ی ابتر رسید
خنده ای آمیخته با عشق بر لبها نشست
در حقیقت یاورِ جان برکفِ حیدر رسید
پرده ی اوهام با نورت بهم پیچیده شد
تابشی کردی و بر دلها فقط باور رسید
"آمدی خوش آمدی ای مهربان تر از همه"
"ذکرِلبهایم شده یا فاطمه..یا فاطمه"
مادرِ ساداتِ عالم مادری کن ..آمدم
از منِ بی خانمان هم دلبری کن ..آمدم
مُلکِ قلبم را به تو دادم ..قدم رنجه نما
بینِ این دولتسرایت سروری کن ..آمدم
هیچ می دانی ندارم غیرِ تو پشت و پناه
خواهشم اینست بی بی یاوری کن..آمدم
سر به زیرم دل غمینم خسته ام از روزگار
در دلِ زارم بیا و محشری کن ...آمدم
شادم از روز توّلد..حال و روزم را ببین
با نگاهی ..سینه ام را کوثری کن..آمدم
"این ز پا افتاده را تطهیر کن ای مادرم"
"عضو عضوش را فقط تسخیر کن ای مادرم"
بیا تو دنیا را نمی خواهم بدان ای محترم
دستگیری کن ز من ای بانوی صاحب کرم
روزِ میلادت رسیده..مات و مبهوتم ببین
در کجا آیم سراغت؟در کجا داری حرم؟
خنده بر لب ..گریه کردن را مجسّم می کنم
مانده ام که رو به راهم یا که دارم درد و غم؟
مخفی القدرای عالم..قدرِ تو مستور شد..
سینه ام تنگ آمد از این روزگار و این ستم
ناز کن مادر که روزِ تو پُر از احساس هاست
هر چه بادا باد نازت را به جانم می خرم
"ای پناهِ بی پناهان عیدی ام را کن عطا"
"از تو می خواهم فقط رفتن به شهرِ کربلا"
- دوشنبه
- 13
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 12:49
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
محسن راحت حق
سید