• پنج شنبه 13 اردیبهشت 03

 رامین محمد زاده

در مدح حضرت اباالفضل(ع) -(آرَمگــه ایــن سینــه بُــوَد کوی ابوالفضل)

307

آرَمگــه ایــن سینــه   بُــوَد  کوی ابوالفضل
هــر دم که زَنــم ؛ دم بِــرَود سوی ابوالفضل


سـر گشتــۀ او پیـر و جـوان و  همـه  عالـم
عـالـم شـده چـون جَـزبۀ  جادوی ابوالفضل


شش دانگ جنان یک صَدُم ازقیمت عشق اش
چـون بــاغ جنـان  قیمتـی از موی ابوالفضل


شایستـه بُـود جِن و مَلک ؛حُـور و هم انسان
در القمــه بـاشـد  همــه پـا شوی ابوالفضل


آن مـاه کـه در عـرش خدا هست ؛ خجل شد
چــون  دیـدِ   رُخِ  انـور و  نیـکوی ابوالفضل


بَــر  مــاه   بگــو  جلـوه   نمـایی  نَنُمـایـد
چـون  قُـرص  قمــر ذره ای از روی ابوالفضل


عیسـی بـه دَم اش زنـده کند مُرده ؛ ولیکـن
صـد مُـرده شـود زنـده بـه داروی ابوالفضل


ای خـامـه  غلط  بود  قیاست به  خدا ، چون
صـد مُـرده مسیحـا شود از هوووی ابوالفضل*


یـوسف کــه بـه  زیبـایی او نیست نظیـری
یوسف شـده خـود عاشقِ  مَه روی ابوالفضل


مـوسـی کـه بـه  پهلـو  یَـد  بیضـا  بنمـاید
مــوسـی بـه فـدای یَـد و بـازوی ابوالفضل


هر کس که زند سینـه به  عشـق اش ؛ بداند
تــا حَشــر دهـد  سینـۀ  او  بوی ابوالفضل


هـر کس به غـم و محنت او  اشـک  بریـزد
یـا اینکـه  زَنَــد  نغمــة یـا هوی ابوالفضل


در زُمــره ی عُشـاق  جهــان  جـای  بگیـرد
داند همـه چـون عشـق بُـوَد خوی ابوالفضل


ای عـاشـق خـونیـن دلِ عبـاس  دعـا کـن
تـا دست پـریشـان بِـرسـد کوی ابوالفضل


*منظور از قافیة (هـووی ابوالفضل) همان فوت کردن است

  • چهارشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 14:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران