طبعَم تَغَزلی زَد با انتخابِ اصغر
زان پَسگرفتهقیمت از شعر نابِ اصغر
امضا نموده خوناَش ، دیوان کربلا را
صد انقلاب پیدا از انقلابِ اصغر
شَمسالضُحاجمالَش،شمسوقمر،کواکب
بگرفته نور خود را از آفتابِ اصغر
بر اهل ظلم و کینه سر خَم نیاوَرم چون
از نسل حیدرم من ،بوده جوابِ اصغر
بابُالحوائج هستو همپایهی عمویَش
احیا شود یقیناً مُرده زِ بابِ اصغر
چوندشتطَفلبانشخوشکیدهوترک زد
از شدت خجالت شد آب ، آبِ اصغر
با ناخناش نوشته بر سینهی ربابَش
آتش گرفته مادر قلبِ کبابِ اصغر
مادر کهحالطفلشمیدیدوغصه میخورد
میمُرد و زنده میشد از اضطراب اصغر
مستیاگرحرام استمن سربهسر گناهَم
حَدَّم زنید مستم چون از شراب ِ اصغر
عمریستخوبویا بَد مشموللطف اویَم
مرثیه مینگارَم همچون رباب ِ اصغر
شُهرت گرفتم از او نامَم شده پریشان
افکنده بر سر من سایه سحابِ اصغر
- چهارشنبه
- 22
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 14:55
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رامین محمد زاده
ارسال دیدگاه