چشم زمین و زمان محو تماشای تو
چون به جزا محشر است قامت رعنای تو
قامت ِ قَد قامتی ، شاخهی طوبی قَدَت
رمز قیامت نهان در قد و بالای تو
ای شَجَرِ طَیبِه ، ای ثَمَرِ نَخلِ عشق
طَلعَتِ شَمسُ الضُحا در رُخِ زیبای تو
کعبهی دلها تویی ، کعبه به احرام تو
قبلهی جانانِ ما دیدهی شهلای تو
قبلهی مَسعودِ من ، ای همهی سودِ من
کیست ضرر ها کند از تو و سودای تو
دست خدا دست تو،ای خودِ مِی مست تو
باده و مِی سرخوش و مست زِ صهبای تو
گشته اگر ما خَلَق واله پیغمبران
آن حَضَراتِ عِظام واله و شیدای تو
ای نوهی مرتضی ، نام تو مشکل گشا
معجزهها میکند نام دل آرای تو
سامره شد کعبهی اهل جنان ، زان سبب
قبلهی اهل جنان مدفن بابای تو
غرق گناهم اگر خادم این خانهام
داده مرا درس عشق روح الفبای تو
با تو و با عشق تو باز شدم با خدا
گر چه پریشان کند صد و مرا بای تو
- چهارشنبه
- 22
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 15:1
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رامین محمد زاده
ارسال دیدگاه