ای کـه از سـرلشکر کرب و بـلا دم میـزنی
موقـع سینه زدن بر سینـه محکـم میزنی
ساقی دشت بلا را تا چه حَد فهمیدهای؟
عزتوشأن ومقامش را مگر سنجیدهای؟
گر چه بر شمع حسینابنعلی پروانه بود
جُزحسیناش برهمهناسوتیان بیگانه بود
گرچه دائم حمزه و مالک دهد براو درود
چونکهدرمیدانِجنگشسر زِاعدا میرُبود
در جدال تَن به تَن همچو علی تکبیر زد
بـر سر اهل شقـاوت بی امان شمشیر زد
در نبـردِ کـربلا جنـگ آوری هـا کرده بود
یک تَنهدر شَرعهیعلقمچهغوغا کرده بود
ازچهبراعداوجودشاینچنینحَساس شد؟
از چه پور مرتضی در کربلا عبـاس شد؟
قطعهقطعهشدولیکنباز همسر زندهاست
سيزده قرنی گذشته چنیـن پـاینده است
عـزتِ بی مِثلِ او جذابی رویـش نبـود
اقتدار بـی نظیرش زور بـازویش نبـود
علـت پایندگی او فقـط این شـد سبب
بـا ادب بـود و دلیل اقتدارش شـد ادب
- چهارشنبه
- 22
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 15:20
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رامین محمد زاده
ارسال دیدگاه