ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم
به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را
کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان
نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را
بگذر از فرزند و جان و مال خویش
تا خلیل اللّه ِ دورانت کنند
سَر بِنه بر کف، برو در کوی دوست
	تا چو اسماعیل، قربانت کنند 
	...
نگارا عید قربان است قربانت شوم یا نه ؟
نگفتی یک دمی آیا که مهمانت شوم یانه ؟
برای طوف کویت جامه احرام بر بستم
	گدای دوره گرد گوشه خوانت شوم یانه ؟
	...
عید است بیا بخانه ام قهر مباش
مغرور ترین دختر این شهر مباش
قربان تو گردم همگی میخندند
	عیدانه بده و تلخ چون زهر مباش 
	...
خوشا «ذیالحجه» روز عید قربان
شروع داستان عشق و ایمان
خواهی که تو را کعبه کند استقبال
	مایی و منی را به منا قربان کن
	...
ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم
به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را
کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان
نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را
	
	 
- دوشنبه
- 24
- آبان
- 1389
- ساعت
- 22:40
- نوشته شده توسط
- سعید رضایی

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه