گر دو روز عمر مرا یک نفس بماند
در انتظار ناجی فریادرس بماند
ما دم ز آزادی و دم ز صفا زنیم
آن رهبر شکسته دل کنج قفس بماند
میدان عمل بخدا خالیست گم شویم
فارس پیاده و اینک همت فرس بماند
در انتظار یار سفر کرده سالهاست
چشمم به راه و گوش به بانگ جرس بماند
گلها صده پژمرده از جفای روزگار
گل نیست٬ دور بر خار و خس بماند
شاه جنان شده تنها بگو فقیر
هر کس نرفت سمت او زهدف پس بماند
- جمعه
- 24
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 19:53
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید قلعه بیگی
ارسال دیدگاه