• دوشنبه 3 دی 03


باز دل پر شد از غم ِ عالم

445

باز دل پر شد از غم ِ عالم
در عزایت گرفته ام ماتم

سامرا شد سیاهپوش و شده ست
داغدار غمت عرب وَ عجم

خواندمت هادی الأمم اما
نیست بر داغ تو کمی مرهم

به نماز ایستاده ای و شده
قامتت از رکوعِ دائم خم

نیمه شب خانه ات محاصره شد
میزند روی «در» کسی محکم

آمد و بیهوا زمینت زد
موی و عمامه ات شده درهم

دهمین روضه خوانِ فاطمه(س) را
نکِشیدش به روی خاکِ ستم

وای! بزم شراب و رقاصه
ریخت در جام، کینه را کم کم

در دلت گفتی عمه جان زینب(س)
دیده ام مثل تو بلا من هم

این مصائب کجا، غم تو کجا؟
گرچه میسوزد این جگر از سم

لحظۂ آخرِ من است اما
یادم افتاده غربت جدّم

با لب تشنه قاتلش سر را
می بُرید از تنش چرا نم نم!؟

پیکرش تکه تکه غارت شد
بر زمین خوره بود چونکه علَم

نگران غرق خون نفس میزد
خیره شد سمت خیمه گاه و حرم!

#ألسلام_علیک_یاسیدي_یاهادی_النقي
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج
#جامعه_جامعه_جامعه
#عادتکم_الإحسان

  • یکشنبه
  • 26
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 16:52
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران