این روضه که رشک روضه رضوان است
رضوان به در درگه او دربان است
سایند بر این زمین ملائک رخسار
چون عرش خدای، فرش این ایوان است
ایوان حریم تو خِرد دید و بگفت
گوی فلک اندر خم این چوگان است
سرِّ ملکوت است در این مخزن یا
اندر دل خاک، گنج حق پنهان است
چون نقطه ی خال توست در مرکز خاک
این چرخ بر این گرد زمین، گردان است
در طور تجلّیِ تو ای جلوه حق
ربِّ ارنی گو پسر عمران است
چون بضعه خاتم النبیین اینجاست
جبریل سراسیمه در این سامان است
توحید چون مشروط به ایمان بر اوست
این قطعه خاک مدفن عرفان است
وابسته به اوست نفی و اثبات وجود
مادون وجوب و برتر از امکان است
آنکس که به نقش پرده جان می بخشد
در پیکر هستی نَفَس الرحمان است
بر منبر شرع ساطع الانوار است
بر کرسی علم قاطع البرهان است
چون جسم تو خاک را کند خلد برین
در قدرت جان تو ، خرد حیران است
هر چند إذا زلزلت الأرض شود
خرگاه تو را خدای پشتیبان است
ای شاه ؛ وحید ار سگ کهف تو شود
نازد به جهان که از جوانمردان است
- سه شنبه
- 5
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 22:29
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
آیت الله وحید خراسانی
ارسال دیدگاه