• دوشنبه 5 آذر 03


اشعار اربعین حسینی ( از سفر، داغدیده آمده‏ام )

1551

از سفر، داغدیده آمده‏ام
دل ز هستی بریده، آمده‏ام
زینبم من، که از دیار عراق
رنج و حسرت کشیده، آمده‏ام
اینک از شام با لباس سیاه
چون شب بی‏سپیده آمده‏ام
شادی دهر را ز کف داده
غم عالم خریده، آمده‏ام
گر چه با قامتی رسا، رفتم
لیک به قدی خمیده آمده‏ام
پیکر پاک سرو قدان را
به ‏روی خاک دیده آمده‏ام
دسته‏ گل های نازنینم را
دست بیداد چیده، آمده‏ام
دیده‏ام یک چمن گل پرپر
خار در دل خلیده، آمده‏ام
پای هر گل، گلاب دیدۀ من
با تأثر چکیده، آمده‏ام
سر بلندم که با اسارت خویش
افتخار آفریده، آمده‏ام
تار و پود ستم به تیغ سخن
با شهامت دریده آمده‏ام
پی محو ستم، اگر رفتم
با همان عزم و ایده آمده‏ام
از کنار مجاهدان شهید
وز جهاد عقیده آمده‏ام
بارها از سر حسین عزیز
صوت قرآن شنیده، آمده‏ام
گر رود خون ز دیده‏ام، نه عجب
من که بی‏نور دیده آمده‏ام
هدفم اعتلای قرآن بود
به مرادم رسیده، آمده‏ام
شاهد صبح و شام من (شفق)ست
کز سفر، داغدیده آمده‏ام
شاعر: محمد جواد غفور زاده

  • شنبه
  • 25
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:6
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران