بخشیده بر خورشید نور مأمنش را
نور عفیف آیه های روشنش را
با کاف و ها و یا و عین و صاد، مریم
قدری تجلی داده یاس گلشنش را
ارباب محتاج قنوت وتر او بود
یعنی گرفته عرش هر شب دامنش را
آری سلوکش عرش را آباد کرده
روضه سرا کرده ست کوی و برزنش را
این اشک های جاریِ در بین روضه
احرام بسته بارگاه شیونش را
از آستینش احتضارش را بپرسید
"شرمش" بخواند روضه جان دادنش را
با خط نامحرم نوشته تازیانه
شرح کبود مرثیه های تنش را
با حرمتِ آن گوشوار غرق خونش
وا کرد با ایثار مشت دشمنش را
او پیش تر با قتل صبری جان سپرده
یک بار دیده رفتن جان از تنش را
از پیکر خورشید هنگامی که بردند
پیراهن و کفش و عبا و جوشنش را
با خنجر کندی کسی از بین می برد
گل بوسه های "ان یکاد" گردنش را
کوبید وقتی که چهل تا نعل تازه
آن خوشه های سبز پوش خرمنش را
او بارگاهش تا ابد قلب حسین است
پس ساخته نیزه ضریح مدفنش را
بر روی سینه می فشارد وقت رفتن
آغوش گرم و زخمی پیراهنش را
- شنبه
- 9
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 13:19
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
محسن حنیفی
ارسال دیدگاه