در ازل کاین جلوه در خاک و گل آدم نبود
مهر رخسار علی را از تجلّی کم نبود
از لب لعلش دمی در طینت آدم دمید
گر نبود آن دم نشان از هستی آدم نبود
عاشقان را با رخ و زلفش عجایب عالمی
بود کاندر وی خبر از آدم و عالم نبود
جام می بر نام او می زد دم از دور وصال
بزم عشرت را که در آن بزم نام از جَم نبود
بزم خاصان بود و با لعل لب میگون یار
جز لب پیمانه و ساغر لبی همدم نبود
دم زدی از راز عشقش حضرت خاتم اگر
مُهر خاموشی از این لب بر لب خاتم نبود
در کتابت نام او را اسم اعظم کرده اند
زانکه حق را نامی از نام علی اعظم نبود
گر نبودی این کرامت فیض آن صاحب کرم
نقش این خط، لفظِ کرّمنا بنی آدم نبود
- سه شنبه
- 12
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 12:10
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
میرزاحبیب خراسانی
ارسال دیدگاه