آقای من، اجازه بده دیده ترکنم
خون جگر، به گریه روان ازبصرکنم
آقا؛ شنیده ام که غریبید و منتظر
آقاببخش؛ حال چه خاکی بسر کنم؟
شرمنده ام، امام خود از یادبرده ام
حالا چگونه از سرکویت گذرکنم؟؟؟
باید برای آنکه شما رارضاکنم
ازجمله ی علایق دنیا حذرکنم
وقتش رسیده بهرتمنای وصلتان
جان را برای زخم زبانها سپر کنم
گرچه نمیخرند مرا خلق روزگار
باید تمام اهل وطن راخبرکنم
باهم برای آمدن تو دعا کنیم
باسوزناله جان جهان در شررکنم
آقا کلاف نیست به دستم، دل است، دل
بازارعشق توست، چه غم گر ضررکنم
"ناعم"نداردازغم هجرانتان قرار
آقای من؛ اجازه بده دیده ترکنم
- سه شنبه
- 12
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 12:32
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمدرضا محمدی (ناعم)
ارسال دیدگاه