پریشونِ زینب
بی سامونِ زینب
شلوغه تو گودال
نرو جونِ زینب
پاشو ای برادر
جلو چشم مادر
تو خوردی زمین و
اومد شمر با خنجر
من و می دید
خنجر رو حنجر می کشید
وحشیونه شمر پلید
سر از تنِ تو می برید
خدایا پرم سوخت
خدا معجرم سوخت
زآتیش خیمه
تمام سرم سوخت
سنان نیزه داره
تنم لرزه داره
میترسم برادر
چشم هرزه داره
کو قمرم
دارن میان سمت حرم
با چی بپوشونم سرم
حالا که سوخته معجرم
حزینه ام
یه دنیا غم تو سینه ام
میترسم از این کوفیا
دلواپس سکینه ام
غوغاشده
برا سرت دعوا شده
خودم دیدم برادرم
سرت رونیزه جا شده
دلم شکست
وای از چشم خولی مست
بابام کجاست تا ببینه
دشمن تو دستم و بست
مادرم و نزن،نزن نزن
از کوچه خوندن دردسر داره
- سه شنبه
- 12
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 12:54
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه