• جمعه 2 آذر 03


از اتاقِ خلوتم، از حسّ و حالِ دور و بر

322

از اتاقِ خلوتم، از حسّ و حالِ دور و بر
با خودم آورده ام بغض گلو و چشم تر

خسته از بارِ گناهم، شانه ام سنگین شده
تو فقط از حال نامعلوم ِ من داری خبر

سال ها رزق مرا تا پشتِ در آورده ای
سال ها حاجت گرفتم دوستت دارم اگر

نفْس از قبر و قیامت غافلم کرده حسین(ع)
نیستم آماده! نزدیک است هر لحظه سفر

توبه های نیمه کاره، قول هایِ سَرسری
خیرهایم را مبدّل کرده همواره به شر

خوش بحال آنکه حیرانت شد و جز تو ندید
شد تمام تار و پودش از نگاهت شعله ور

شک ندارم می پذیری مهربان، با جان و دل
هر که بردارد قدم سمت تو، حتی مختصر

مثل آنها که به عشقت رفت «سر» از یادشان
این وصیت را شنیدم از شهیدان مستمر:

هر کسی که چشم خود را بست از نامحرمان
میشود در روضه رزق اشک چشمش بیشتر

روضه گفتم! دل تکانی خورد و از داغت شکست
یادِ آن ساعت که آمد مادرت بالای سر

یاد آن ساعت که افتادی میان قتلگاه
خواهرت افتاد بعد از تو میان دردسر

همسرت را که نگو...دق کرد از داغ تو و
از غم ِ قنداقه و آغوش ِ خالی از پسر

زیر لب با گریه شاید گفته باشد اینچنین
حرمله(لع) گهواره اش را پس بده! با خود نبر!

  • پنج شنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 16:42
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران