مرا به ظلمت زندان ستاره لازم نیست
به غیر مرگ مرا راهِ چاره لازم نیست
به ناسزا زده ای بر دلم شرر ای خصم
دگر شکنجه و طعنه دوباره لازم نیست
اگر زدی تو، دگر بر رخم مزن سیلی
دلم شکسته به جانم شراره لازم نیست
مرا زدی و به یاد رقیه(س) افتادم
اسیر سلسله ام سنگ خاره لازم نیست
به یاد عمه ی سادات بعد عاشورا
بزن مرا که اسیرم شماره لازم نیست
برای پیکر جدّم حصیر آوردند
بر این خمیده بجز تخته پاره لازم نیست
سخن رسید به ذکر حسین و در اینجا
حدیث قافله شد استعاره لازم نیست
سخن خلاصه کند شاعرت ولی این بار
حدیث بانگ رحیل است اشاره لازم نیست؟
اگر در اول راهی میار طفلت را
به دشت کرببلا شیرخواره لازم نیست
اگر قرار به تاراج خیمه ها باشد
برای کودکتان گاهوراه لازم نیست
بگو به دخترک نازدانه ات ارباب
میار دخترکم گوشواره لازم نیست
حرامیان که ندانند اسب تازیدن
ز کینه بر بدن پاره پاره لازم نیست
و حرف آخرم این است از مصیبت تو
اگرچه روضه ی باز و اشاره لازم نیست
برای اهل طریقت بخوان تو آیه حسین
دگر تلاوت دارالاماره لازم نیست
- جمعه
- 15
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 11:25
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
جواد محمودآبادی
جمیل سالار بارده