کنج خرابه.دختری سه ساله.ازفراق بابا.نالونه
بس که جفادیده.دردوبلادیده.میباره مثل ابر.گریونه
میگه بابا...بی توهمه شبها..میون این غمها
دلم میگیره
اگه نیای..کنارمن بابا..دخترتوتنها..دیگه میمیره
وای بابا۳ بی تومن میمیرم ۲
بسکه زد دشمن..سیلی به روی من..
صورت کبودم...میسوزه
کعب نی وسیلی..میخور روزو شب..
بسکه به این پیکر...میسوزه
باباخستم...دیگه ازاین دنیا..بیامنوبابا
ببرازاینجا
عمه میگه..غصه نخور نازم...
صورت توگشته...شبیه زهرا
وای بابا۳ بی تومن میمیرم۲
کاشکی بیادامشب...داداش علی اکبر
ببره منو تا...کربلا
یاکه بیادهمراش..داداش علی اصغر
خالی بشه این دل ..ازغمها
اگه بیاد..گل باغ احساس
عموجونم عباس...به پاش می افتم
میگم عمو..منوببرامشب
خسته شده عمه....دیگه زدستم
وای بابا۳ بی تومن میمیرم۲
- جمعه
- 15
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 21:9
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمدرضا محمدی (ناعم)
ارسال دیدگاه