میسوزد از این حالُ و روزت آسمانها
از روضههایت بند میآید زبانها
نامش محلِ استجابت هست آقا
جایی که میخوانند از تو روضهخوانها
بینِ غل و زنجیر بودن نیست حقِّت
دستی که شد مشکلگشای ناتوانها
*امشب بریم درِ خونۀ موسی ابن جعفر .. آخه ما هم تو زندانیم ، گیر افتادیم .. یا باب الحوائج ..*
شد حال و روزت مجتبایی در سیهچال
ای مو سفیدِ حرفهای بد دهانها ..
آقا درآوردهست اشکِ دشمنت را
این پیکری که شد به رنگِ ارغوانها
سیلی ، غل و زنجیر ، شلاق و لگدها
هر یک گذارد روی جسم تو نشانها
آورد دشمن پیش تو بدکارهای را
از این جسارت لرزه اُفتاده به جانها
*آوردن زنِ بدکاره رو تو زندان ، خودشونم از دور نگاه میکردن ببینن چه کار میکنه این آقا در مقابلِ این زنِ بی حیا .. یه وقت دیدن خودشُ انداخت زمین به حالتِ سجده هی میگفت غلط کردم .. آقا ببخشید .. تو بدکاره رو آدم کردی .. (ما که داریم برات گریه میکنیم .. )نمیخوای امشب ما رو آدم کنی ؟!..*
حالا رسیده نوبت قامت خمیدن
زنده شده داغِ تمام قدکمانها
قاریِ قرآن میشوی بین سیهچال
اما نمیبوسد لبت را خیزرانها
تو رفتی و اما نبود الحمدلله
دور و بر ناموسِ تو شمر و سنانها
انگشترت شکر خدا سهم رضا شد
آه از حسین و کربلا و ساربانها
رحمی به جسم بیسر او هم نکردند
پیراهن غارت شده برده امانها
لعنت به این حرص و طمع، لعنت به کوفه
از پیکر بیجان او خوردند نانها
گودال خالی شد ولی در خیمه غوغاست
فریاد طفلان میرود تا آسمانها
پیشِ دو چشم فاطمه در بینِ گودال
ده مرکب اُفتاده به جانِ استخوانها
شاعر: #محمد_حسین_رحیمیان
مونده رویِ زمین پیکرِ تو رها ..
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى
خواهرت اگه نیست ، رفته شام بلا
ریگ و رمل بیابان برات گرفته عزا
همه منتظرن ، مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه
- سه شنبه
- 19
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 12:30
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
محمد حسین رحیمیان
ارسال دیدگاه