بند 1
خسته و محزونه،گوشه ی زندونه ،امام کاظم(ع)
به روی ماهش هست ،اثر سیلیه ،سندی ظالم
.....
بسکه عذاب کشیده
دیگه قدش خمیده
به زیر تازیونه
اهانت ها شنیده
یه عمر فقط اسارت
همش دیده جسارت
از دست این یهودی
تنش داره جراحت
غریب ،امام کاظم(ع)
بند 2
این لحظه ها دیگه ،رمق نداره و ،میسوزه تو تب
مثه مادر داره ،دعای مرگش رو ،هر دم روی لب
.....
از این زمونه سیره
با غصه ها میمیره
به روی دست و پاهاش
جای و غُل و زنجیره
شده بهارش خزون
میره با قد کمون
از اثر زهر کین
لباش شده پر از خون
غریب ،امام کاظم(ع)
بند3
از تشنگی شده،لباش ترک ترک ،این دم آخر
اشهد میخونه و ،می کنه یادی از ،غریب مادر
......
می افته روی خاکا
میزنه هی دست و پا
یاده جدش میخونه
روضه هایی کربلا
میخونه روضه ی آب
به یاد طفل رُباب
که با تیر سه شعبه
اصغر و کردن سیراب
حسین ،عزیز زهرا(س)
- سه شنبه
- 19
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 13:28
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
سید ناصر اسماعیل نسب
ارسال دیدگاه