صحبت از مبعث که می آید مسخًر می شوم
با نوای یا محمّد..پاک و اطهر می شوم
ذکرِ پیغمبر شریف است و پُر از آزادگی
نامِ او می گویم و مثلِ کبوتر می شوم
می رهانم خویش را از ظلمتِ بی انتها..
می روم سمتِ رسول و ماهِ انور می شوم
من مسلمانم مسلمانِ دو ابروی کمان...
گر پذیرایم شود مانندِ نوکر می شوم
عزّتِ تسلیم از آزاد بودن بهتر است...
عبدِ احمد هستم و با عشقِ او زر می شوم
گفته هایش یک به یک روشنگرِ راهِ من است
گر که از خطّش بپیچم باز ابتر می شوم
گفت پیغمبر که بعد از من علی باشد نجات
بی سبب نبود دمادم وصلِ حیدر می شوم
سر سپردم بر امیرالمومنین یعسوبِ دین
عاقبتِ خیرِ دو دنیا...مثلِ قنبر می شوم
مبعثِ ختم رسولان می دهد بر دل نوید
می رسد یک روز مهدی و منوّر می شوم
روزِ مبعث را سبک نشمار روزِ رحمت است
صحبت از مبعث که می آید مسخّر می شوم
- سه شنبه
- 19
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 21:14
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه