دلم برای سرودن بهانه می خواهد
از آن طرف دوسه مصرع نشانه می خواهد
بیا که حال و هوای غزل عوض بشود
بیا که معنی خیر العمل عوض بشود
که هر که از تو بگوید نماز می خواند
ز رازخانه ی چشم تو راز می خواند
فقط تو را که امیری امیر می دانم
امیرجان دو سه خط از غدیر می خوانم
غدیر برکه ی اخبار تا ابد جاری ست
غدیر مثل خدا مرز کفر و دینداری ست
غدیر، مکه ی یک بعثت مجدد بود
غدیر، شعر تر حضرت محمد(ص) بود
گرفت دست علی را نبی ولی به خدا
و ما رمیت تجلی نمود در مولا
گرفت دست علی را خدا بر آن منبر
و کعبه غرق مباهات بود بر حیدر
گرفت دست علی را و برد تا بالا
نگاه کن که چه لبخند می زند زهرا (س)
علی ولایت بر مومنان مبارک باد
خلافتت به زمین و زمان مبارک باد
دوباره مست نگاهت به هوش می آید
دوباره بغض گلویم به جوش می آید
نخواستم که دل مثنوی شکسته شود
غزل به گریه بیفتد قصیده خسته شود
نخواستم که بگویم دو ماه رد شده بود
که حرمت سخنت زیر پا لگد شده بود
که کعبه مات سقیفه نشست و حیران شد
غدیر بئر معطل ترین بیابان شد
صحابه ات همه در پشت هم قطار شدند
زنان جاهل قومت شترسوار شدند
غدیر شد و کلاه از سر نفاق افتاد
و قصه ای که نبایست اتفاق افتاد
برای حضرت یوسف چه محشری کردند
برادران سقیفه برادری کردند
نشسته بر سر چاه و به یاد می آرد
دوباره اشک علی توی چاه می بارد
و باز یاد همان صحنه های دردآور
و باز فکر در و کوچه های بی پیکر
نشسته بود که نعلین را رفو بزند
کسی نبود که مرهم به زخم او بزند...
نشسته بود که آهش به آسمان برسد
که زخم های عمیقش به استخوان برسد
که نیست کار زبان با نگاه باید گفت
که حرف های علی (ع) را به چاه باید گفت
دوباره درد دلش را به همسرش می گفت
به سرورش، به رفیق و برادرش می گفت
اگرچه از پیشش یار و همسرش رفته
اگرچه تنها مانده برادرش رفته
غدیر آمده عید است حرف غم نزنید
و از سقیفه و اهل سقیفه دم نزنید
برو بخوان که بدانی غم امیرت را
بیار حضرت علامه! الغدیرت را
علی سکوت نمود؟! این کجای تاریخ است؟
که خطبه های علی لابلای تاریخ است
که جای جای مدینه براش منبر بود
سکوت، معجزه ی ذوالفقار حیدر بود
کسی نبوده شبیه علی و هرگز نیست
در این زمینه برادر سکوت جایز نیست
- سه شنبه
- 19
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 21:39
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
سیدمهدی حسن زاده
ارسال دیدگاه