یک لحظه بی تو رنگ خوشی را ندیده ام
توهین و طعنه،زخم زبان ها شنیده ام
جای تمام دخترکان خورده ام کتک
تنها به دوش بار حَرَم را کشیده ام
از تازیانه جان و تنم درد میکند
جانا،تمامی بدنم دردمیکند
زخم زبان غرورمراهم شکسته است
باشدقبول،دَم نزنم دردمیکند
- سه شنبه
- 19
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 22:19
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمدرضا محمدی (ناعم)
ارسال دیدگاه