ای اسوه ی صبر و صلح و ایثار
ای برشرف و وفا نمودار
پاتابه سرت غروروغیرت
سلطان سریر استقامت
همچون پدرت توهم غیوری
وارسته و صادق و صبوری
درجنگ چو شیر بیشه زاری
درصلح، تمام اقتداری
اول پسرعلی و زهرا
دوم وصی جناب طاها
بردرد جهانیان طبیبی
درخانه ات ای حسن غریبی
ای شاهدگریه های مادر
ای واقف سرکوچه و در
ای ناظرماجرای سیلی
دلسوخته از جمال نیلی
تومونس اشک و سوز و آهی
سلطان وفا و بی سپاهی
گیتی ز رخت صفا گرفته
باصلح تو دین بقا گرفته
گل می شکفد زهر کلامت
صلح است ، امام من، پیامت
مظلوم تراز علی توهستی
درخانه ی خود به خون نشستی
یک نیمه شب و عطش خدایا
یک کوزه ی آب و پور زهرا
نوشیدی و سوخت جسم وجانت
خون ریخت به طشت از دهانت
آنشب ز جهان که دیده بستی
گویاکمرزمان شکستی
(ناعم)شده کمترین غلامت
نقش است به لوح سینه، نامت
- چهارشنبه
- 20
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 21:43
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمدرضا محمدی (ناعم)
ارسال دیدگاه