جدايي زينب يه اربعيه
بعد اسيري اومده تو رو ببينه
بي كفن در اين مزاري
من ميدونم سر نداري
وآآآي ـ يه زماني پيش سر تو
حالا زائر پيكر تو ـ برادر زينب
وآآآي برادر زينب ـ برادر زينب ـ برادر زينب(4)
وقتي كه تو رفتي واي از جسارت
خيمه و غارت امون از شام و اسارت
دشمنانت ظالمه
آمدند با تازيانه
وآآآي ـ زينب و غم و آزار شام
خواهرت سر بازار شام ـ برادر زينب
وآآآي برادر زينب ـ برادر زينب ـ برادر زينب(4)
يه عالمه نامرد پر از پليدي
زينب و زنها ميون بزم يزيدي
با تموم خسته حالي
كار زينب خطبه خواني
وآآآي ـ ديونه ميكرد زينب تو
چوبي كه ميخورد بر لب تو ـ برادر زينب
وآآآي برادر زينب ـ برادر زينب ـ برادر زينب(4)
مسافر شام از سفر رسيده
با تن زخمي و قدي پير و خميده
اين تو و اين كودكانت
دادي بر زينب امانت
وآآآي ـ نگو چي اومد بر سر من
نگو كه كجاست دختر من ـ برادر زينب
وآآآي برادر زينب ـ برادر زينب ـ برادر زينب(4)
- دوشنبه
- 27
- آذر
- 1391
- ساعت
- 13:39
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه