آمدم يا حسين بر مزارت
تا بگويم منم بيقرارت
زينب و كي بريدن دل از تو؟
بي تو بودن چهل منزل از تو؟
واويلا حسين واويلا(2)
بعد تو زينبت نيمه جان شد
وارث غربتِ كاروان شد
نور تو چون چراغِ رهم بود
هر كجا رأس تو همرهم بود
واويلا حسين واويلا(2)
رفتي و سلسله پايمان شد
بزم جشن و شراب جايمان شد
بعد تو واي من از زمانه
شام غم ديدم و تازيانه
واويلا حسين واويلا(2)
گر چه جسمم شده از جفا پير
هم ز كعب ني و هم ز زنجير
هر چه باشد مرا شكوهاي نيست
درد زينب فقط بي حسينيست
واويلا حسين واويلا(2)
شاعر : حسن فطرس
- دوشنبه
- 27
- آذر
- 1391
- ساعت
- 13:45
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه