گلِ لبخند رویِ لب هامه
شبِ پایانِ همه غم هامه
دختِ ارباب به دنیا اومد
اونی که زیارتش رویامه
دوباره شادم ، به تو دل دادم
کویرِ خشکم ولی با تو آبادم
چقد خوشحالم ، که خوبه حالم
غلامت هستم به نوکریت می بالم
«مدد یارقیه ... 3 عشقِ منی یا رقیه»
یا رقیه دلم شیداته
همه زندگیم تویِ دستاته
همه میگن شبیه زهراست
دو عالم محوِ رخِ زیباته
شراب نابِّ ، مثه مهتابِ
شب میلادِ ، دخترکه اربابِ
دوباره مستم ، پیاله دستم
اسیرِ زلفِ رقیه خاتون هستم
«مدد یارقیه ... 3 عشقِ منی یا رقیه»
کَرَمِ تو شبیه دریاست
رُخِ زهرا تویِ چهره ت پیداست
خاکِ پاتن تموم دنیا
آره پرچمت تو عالم بالاست
گرفتارم من ، تو رو دارم من
یه عمره بی بی به تو بدهکارم من
به پات زنجیرم ، اینه تقدیرم
ایشاالله یک روز برایِ تو می میرم
«مدد یارقیه ... 3 عشقِ منی یا رقیه»
________
- یکشنبه
- 24
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 23:33
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه