ای آسمان تا محضرت پرواز کردم
این قصه را با نام تو آغاز کردم
با نیتت قرآن دل را بازکردم
در دفتر دل نکته های ناب آمد
اقرا باسم حضرت ارباب آمد
از احتمال و شاید و اما حذر کن
هر چه گنهکار است را امشب خبر کن
فطرس کمی بال و پرت را بازتر کن
ما را ببر تا میهمانی شفاعت
برپاست آنجا میهمانی شفاعت
آن خانه ای که مهبط روح الامین است
سر رشته ای محکم تر از حبل المتین است
آن خانه ای که جلوه گاه مومنین است
آنجا که بال جبرئیلش فرش باشد
هرچند روی فرش باشد عرش باشد
امشب دلیل بود هر چه هست آمد
هر باده ای در پیشگاهش مست آمد
لبخند زهرا معنی اش این است... آمد
چون روح تازه آمد و جان زمین شد
آمد حسین و نور مهمان زمین شد
آمد به دنیا ماه دلبند خداوند
حتما دلیلی داشت لبخند خداوند
در دلربایی هست مانند خداوند
دل را به نام او زده پس عاشق اوست
حتما احب الله هر کس عاشق اوست
آمد زمین تا آسمان روشن بماند
آمد که شمع عاشقان روشن بماند
والفجر آمد تا جهان روشن بماند
در روشنایی بی همانند است آری
روشنترین نور خداوند است آری
او می رسد تا عشق بی معنا نماند
حتی خدا در عشق بی همتا نماند
راهی برای عاشق شیدا نماند
جز اینکه گوید نیست معبودی به جز تو
من عاشق تو هستم اینگونه فزت
فزت که شمع عشق را پروانه هستم
فزت که تنها نوکر این خانه هستم
با هر که شد بیگانه اش بیگانه هستم
هرجا که باشم ساکن کوی حسینم
پروانه ام پروانه روی حسینم
ارباب جان! ای که نگاهت جان پذیر است
هر درد سختی پیش تو درمان پذیر است
صد معجزه با نام تو امکان پذیر است
پیش خدا گریه برایت فرق دارد
حتی زمین کربلایت فرق دارد
ای کربلا ای دیدنت رویای عاشق
یک ذره از خاکت همه دنیای عاشق
ای کربلا ای کعبه دلهای عاشق
الحق قیاس ناقصی کردم ببخشید
اسم تو را با کعبه آوردم ببخشید
از کربلا گفتیم دلها سوخت کم کم
جان تمام اهل دنیا سوخت کم کم
از آتشی که خیمه ات را سوخت کم کم
ای جان تو آماده از روز ولادت
این شام میلاد است یا شام شهادت؟!
- سه شنبه
- 26
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 20:24
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
حسین صیامی
ارسال دیدگاه