رسیدی روزِ اول؛ روز آخر را نشان دادی
برای علتِ خَلقت، برادر را نشان دادی
ادب تا خلق شد، افتاد روی دستِ استادش
برای بوسه خاکِ پای مادر را نشان دادی
به بامِ کعبه از راز امامِ کعبه میگفتی
سند دادی؛ دهانِ بازِ منبر را نشان دادی
فرات از تشنگی خشکید، دستت آب را پس زد
به این افسوس بر لب حوضِ کوثر را نشان دادی
برای آب گفتی نقشهی راه سعادت را
مسیرِ اشک، تا لبهای اصغر را نشان دادی
هوای جنگ اگر میداشتی مقتل عوض میشد
فقط یک چند ضربه رزمِ حیدر را نشان دادی
شهادت دستهای خالیاش را پیش تو رو کرد
برای پیشکش، هم دست، هم سر را نشان دادی
زمین لرزید، وقتی دستهایت روی خاک افتاد
قیامت شد؛ شفیعِ روز محشر را نشان دادی
لهوف از چشمهایت علتِ خونگریه را پرسید
میان مردم بازار، خواهر را نشان دادی
- پنج شنبه
- 28
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 12:20
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
رضا قاسمی
ارسال دیدگاه