• سه شنبه 15 آبان 03


حضرت عباس(ع)، مدح ومناجات -(برایت شعر میخوانم، تویی آغاز وپایانم...)

368

برایت شعر می‌خوانم
تویی آغاز و پایانم
گرفتم از تو سامانم
نگاهی کن به دستانم
ببین دلتنگِ بارانم

جهان محتاجِ چشمانت
خوشا امواجِ چشمانت
دلم آماجِ چشمانت
که شد تاراجِ چشمانت
به یک غمزه بمیرانم

تویی ماهِ جهان گستر
تویی آب آورِ لشکر
کلامت زینتِ منبر
از آن آب حیات آور
کمی ساقی بنوشانم

نگاهم بر تو راغب شد
دلم دارای صاحب شد
همین که بر تو طالب شد
به ناگه سجده واجب شد
که شد قبله نمایانم

تمامِ سال و ایامم
گره خورده به تو نامم
خودت دادی سرانجامم
اگر مشتاقِ اسلامم
ز احسانت مسلمانم

اگر لبریزِ احساسم
اگر جیره‌خورِ خاصم
به نامِ عشق حساسم
مطیعِ محضِ عباسم
چه غم دارم ز پایانم؟

بنازم پورِ حیدر را
علم‌دارِ دلاور را
عطا کن اجرِ نوکر را
هراس و خوفِ محشر را
بگردان سهل و آسانم

تویی هم قصد و مقصودم
دمی بی تو نیاسودم
از این حس شاد و خشنودم
نباشی هیچ و نابودم
تو را دارم دوچندانم

نمایان شد خدا با تو
بهشتِ ما خوشا با تو
مرض از ما دوا با تو
جوازِ کربلا با تو
در این حسرت نسوزانم

برایت روضه‌خوان: دفتر
شده آتشفشان: دفتر
به هر خط خون‌چکان: دفتر
غمین در هر بیان: دفتر
قلم در دست و گریانم

فتادن از روی زین را
رثای فرقِ خونین را
عمود و ضربِ سنگین را
بخوانم من کدامین را
نمی‌دانم، نمی‌دانم

صدا آمد ز گهواره
ندارد تشنگی چاره
همه گفتند یکباره:
شده مشکِ عمو پاره
چکید اشک از دو چشمانم

  • پنج شنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران