باهمهٔ حال پریشانی ام
مست می و بادهٔ عرفانی ام
شیعهٔ آن دلبرعمرانی ام
درخط سلمانم و ایرانی ام
یک تنه سربازسلیمانی ام
بانگ به آوای جلی میزنم
دم زتولای علی میزنم
تکیه به لطف ازلی میزنم
حبّ علی اوجِ مسلمانی ام
یک تنه سربازسلیمانی ام
امرکندرهبرآزاده ام
بهرشهادت زدل آماده ام
ثبت کنم باقلم ساده ام
پیروآن پیرخراسانی ام
یک تنه سربازسلیمانی ام
کرده جفادشمن غدّارما
غرق بخون پیکرسردارما
رفته طبیب دل بیمارما
ابربهارانم وبارانی ام
یک تنه سربازسلیمانی ام
گوش لئیمان زمان بشنود
بانگ بزن کل جهان بشنود
دیوِ ز کف داده عنان بشنود
بحرخروشانم و طوفانی ام
یک تنه سربازسلیمانی ام
گوش اجانب شنودبالتمام
حال که دارم عطش انتقام
گوراراذل بکنم والسلام
واشده آن عقدهٔ پنهانی ام
یک تنه سربازسلیمانی ام
دشمن هرخائن واهریمنم
حرف خمینی شده مشق شبم
"بردهن دولتتان میزنم"
درخط آن میر جمارانی ام
یک تنه سرباز سلیمانی ام
- پنج شنبه
- 28
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 13:35
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمدرضا محمدی (ناعم)
ارسال دیدگاه