جان جهان فدای تو یاباقرالعلوم
افتاده ام بپای تو یا باقرالعلوم
ای پنجمین ستاره اسپهرمعرفت
دست من و عطای تو یا باقرالعلوم
امشب نظر بحال من خسته دل نما
تاجان کنم فدای تو یا باقرالعلوم
گلزار عشق و معرفتم رادراین جهان
بخشد صفا صفای تو یاباقرالعلوم
ظلمت سرای این دل غمدیده مرا
روشن کند لقای تو یا باقرالعلوم
ناقابلم عنایتی ای پادشاه حُسن
قابل شود گدای تو یا باقرالعلوم
ابن امام و باب امامی که اهل حق
دل بسته برسخای تو یاباقرالعلوم
مسند نشین دولت عشقم دراین جهان
درسایۂ لوای تو یا باقرالعلوم
ای شهریار دانش و سلطان اعتقاد
دل میبرد وفای تو یاباقرالعلوم
این نکته را بوقت نماز سحرگهان
پرسیدم از خدای تو یا باقرالعلوم
درس کمال ومعرفت آموزم ازکجا
گفتا که از سرای تو یا باقرالعلوم
اندیشه دار حکمتی و علم عالمان
کی میرسد بپای تو یا باقرالعلوم
پیچیده چون طنین مؤذن بحکم حق
آوازۂ ولای تو یا باقرالعلوم
بیمار درد عشقم و درمانده ای طبیب
درد من و دوای تو یا باقرالعلوم
ای شاهد افول غم انگیز اختران
نی نالد از نوای تو یا باقرالعلوم
دردا فشار غصه و ایام کودکی
کی بوده اقتضای تو یا باقرالعلوم
سرنیزه ورئوس شهیدان کربلا
داغی شداز برای تو یا باقرالعلوم
شهرخراب کوفه و ظلم حرامیان
احوال عمه های تو یا باقرالعلوم
همبازی رقیه، چه کردی بشهرشام
نالیده حق بجای تو یا باقرالعلوم
دوزد قبای حادثه خیاط روزگار
برقامت رسای تو یا باقرالعلوم
شهرمدینه بود و توبودی دریغ ودرد
فریاد جانگزای تو یا باقرالعلوم
خون گریه مینموده یقین آسمان عشق
ازکثرت رثای تو یا باقرالعلوم
مسموم زهر کینه نامحرمان شدی
حق بوده چون صلای تو یا باقرالعلوم
دارم یقین که فاطمه خون گریه می کند
درمجلس عزای تو یا باقرالعلوم
کوشاعری چوپیرمعانی رقم زند
درمدحت و ثنای تو یا باقرالعلوم
بخشد مرا خدای دوعالم بروز حشر
باشداگر رضای تو یاباقرالعلوم
امید آنکه (مژدۂ )وصلی رسد مرا
ازدولت سخای تو یاباقرالعلوم
- جمعه
- 29
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 12:7
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
جابر ولد پور
ارسال دیدگاه