بگذار غم بر روی غم آوار باشد
بگذار این دل، تا ابد بیمار باشد
وقتی که چشمت خواب را از من ربوده
بگذار چشمم تا سحر بیدار باشد
میسوزم و میبارم از اندوهِ هجران
تا صبح، کارم گریههای زار باشد
مثلِتو، هرگز نیست در عالَم، اگرچه
همچون منی، دور و برت بسیار باشد
با تو بمیرم کاش...، اصلاً هم مهم نیست
پشتِ سرم حرف و سخن بسیار باشد
از تو، برای دیدنم، انکار باشد،
از من، برای دیدنت، اصرار باشد
ما را همین بس در دو روزِ عمرِ دنیا
شهزادهی کربوبلا، دلدار باشد
- سه شنبه
- 3
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 12:34
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
عادل حسین قربان
ارسال دیدگاه