دوش دیدم که ملائك در میخانه زدند
گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم سر و عفاف ملکوت
همه از حلقه ی عشاق و شهادت مبهوت
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه ی عشق شد و بیت پر از نورِ شهید
عشق بیرون بکشد از گِل غفلت دل را
عشق نوریست که معلوم کند ساحل را
این همه شسته زِخود دست ندیدم یک جا
این همه عاشق سرمست ندیدم یک جا
شکر لله که انوار خدا می بینم
نور عیسی به رخسار شما می بینم
السلام ای پدر عشق، فدای قدمت
و تو ای مادر ایثار، فدای کرمت
کودکی که تو نان دادی و شیرش دادی
شیر شد، لیک تو از خواب و خوراک افتادی
سفره ات سفرۀ حق بود شهیدت حالا
زنده ماندست و نشستست سر خوان خدا
آنکه در روز جزاء هست سرافراز تویی
جان خود را به کف آوردی و جانباز تویی
اصل جانباز تویی، زخم نداری به پرت
ترکت داغ جگر گوشه نشسته به پرت
نفس خستۀ تو رفع بلای امت
بی عصایی تو گشتست عصای امت
دامن و دوش تو معراج و دعا ی تو براق
متصل شد به خدا قلب تو با داغ فراق
پاره ی روح تو شد پارۀ از روح حسین
اختری شد که نشستست به دامان حسین
با شهیدت که ستاره شده در اوج سما
راه پیدا شده از خانه ی دل تا به خدا
جان به قربان امامی که خطر را حس کرد
تیغ شیطان روی حلقوم بشر را حس کرد
تا که اعلام خطر کرد تو بیدار شدی
با همان طفل زبان بسته هوادار شدی
کودکِ آمده و نامده سرباز شدند
لشکر روح خدا لشکر اعجاز شدند
کل عالم طرفی بود و خمینی طرفی
شر شیطان طرفی، شور حسینی طرفی
کودکت مرد شد و باج به افلاک نداد
سر خود داد ولی یک وجب از خاک نداد
دستهایی که فقط روح خدا بوسیده
صاحبش دست پر از مهر تو را بوسیده
حشرِ "من مات عَلی حب علی با شهداست "
حشر جان دادۀ در راه علی کرب و بلاست
این که میگفت امامم فقط اسلام عزیز
یعنی از غیر همین دین همه را دور بریز
هر وصیت که رسیدست به دستم ز شهید
کلماتیست پر از نور وفا شور امید
اولین جملۀ آن نام خداوند و رسول
اول و آخر آن خارج از ادراک عقول
بعد از آن بیشترین حرف سلامم به امام
پیروی از ولیِ امر و حمایت ز قیام
علم و اخلاق و حیا و وطنِ اسلامی
پیشرفت و شرف و توسعه با خوش نامی
مجتهد بود شهیدی که جهادش این بود
همه ی همت او دفع خطر از دین بود
نان و شیر تو چه کردست که شمشیر شده
لای لای تو هامن نعرۀ تکبری شده
قهرمان کیست همانی که جوابش دادست
پهلوان کیست همان که ز جهان آزاد است
این مهم است خدا قدر تو را میداند
نص قران نبی وصف تو را میخاند
ای جهاد تو به اولاد و به انفس معلوم
گریه و بغض تو گشست کنون بغض گلوم
من خودم حزن و نشاط تو به چشمم دیدم
با تو عمریست که بیدار شدم خوابیدم
بی قراری تو را قبلِ دعای سحرت
اشک پنهان تو را بر روی عکس پسرت
پدرم یک پدر و مادر همانند تو داشت
تا دم مرگ نظر بر ره فرزند گذاشت
لحظۀ آخر خود گفت نیامد پسرم؟
شکرُلله که حسین آمده اکنون به برم
القرض فاطمیون حیدریون زینبیون
حامیان حرم و رفته به دریای جنون
کشتۀ امنیت و عزت و علم و همت
کشتۀ مرز بلاد علوی و امت
هر شهیدی که به آن عالم بالا رفتست
شک نداریم که ز دامان شماها رفتست
باز گفتی ثمرم هدیه برای تو حسین
پدر و مادر عالم به فدای تو حسین
تو ندیدی پسرت تیغ به ابروش خُرَد
تو ندیدی پسرت نیزه به پهلوش خُرَد
تو ندیدی پسرت ارباً و اربا بشود
بین لشکر لبِ تشنه تک و تنها بشود
تو ندیدی پسرت پا بکشد روی زمین
حال میخوانم و تو با نظر خود ببین
نوح کو تا که بیاید نگرد طوفان را؟
به کنارِ لب خشکِ تو شده ساحل من
بهر قتلم دگر این نیزه و شمشیر چرا
که همین داغ جگرسوز شود قاتل من
پسرم علی...
تو که همچو فاتح خیری
همه گفتند تو پَیُمبری
بخدا که تو علی اکبری
پسرم علی...
- چهارشنبه
- 5
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 11:50
- نوشته شده توسط
- taherehsadat
ادامه مطلب