گشته به پا ماتم ام البنین
سینه بزن در غم ام البنین
بکش آه و فریاد
بگو تسلیت باد
به حضرت عباس ۲
خاک بقیع شاهد افغان او
شاهد احوال پریشان او
ناظر دُرهای دو چشمان او
غصّه شده همدم ام البنین
گریه کن ای دیده! در این بزم غم
اشک بریز اشک به رُخ دم به دم
اشک بوَد مرهم ام البنین
امّ بنین بهرِ علی یار بود
فاطمه را دائم عزادار بود
حضرت عبّاس، علمدار بود
پرچم او پرچم ام البنین
مادر عباس به حق داده جان
گشته سزاوار بهشت و جنان
هست بلی قامت رنگین کمان
مظهر قدِّ خَم ام البنین
هم به سر و سینه زد هم گریه کرد
بر پسرانش همه دم گریه کرد
خاصّه که بر صاحبعلم گریه کرد
خشک نشد زمزم ام البنین
مرقد او نیز ندارد حرم
خلقِ جهان دیده از او هم کرم
هدیه بر او باد سرشک ترم
جان به فدای غم ام البنین
دفع بلا میکند عبّاس او
لطف به ما میکند عبّاس او
درد، دوا میکند عبّاس او
اوست مهِ علقم ام البنین
هست ابوالفضل که ماه منیر
عاشق او هست صغیر و کبیر
بر سر و بر سینه بزن ای «بشیر»!
گشته به پا ماتم ام البنین
- دوشنبه
- 16
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 17:37
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
سیدبشیر حسینی میانجی
ارسال دیدگاه