بنداول
میونه زندون با دل خسته و زار
میونه زندون ندارم صبر و قرار
میونه زندون باچشای تاره تار
میونه زندون با تنه غرقه به خون
میونه زندون کردی رو به اسمون
میونه زندون دعا کردی بی امون
میونه زندون
رنج و غم و درد و بلا بسه
ندیدن و هجر رضا بسه
راه گلومو بسته این قفس
مصیبتا برام خدا بسه
باب الحوائج موسی ابن جعفر(ع)
بنددوم
به روی لبهات داری ذکر ربنا
به روی سینت داری درد و غصه ها
به روی پهلوت داری جای رد پا
به روی پهلوت
بمیرم اقا که صدات شکسته شد
بمیرم اقا گریه هات شکسته شد
بمیرم اقا ساق پات شکسته شد
بمیرم اقا
برات بمیره اقا سینه زن
تو رو می زد یه مرد بد دهن
توون نمونده توی زانوهات
زمین می خردی وقت پا شدن
باب الحوائج موسی ابن جعفر(ع)
بندسوم
غریب وتنهام
تو سیاه چال بلا
فلک میشم با
ضرب تازیونه ها
نداره شرم این
یهودیه بی حیا
نزن ای نامرد
هی نمک به زخم من
نزن ای نامرد
سیلی هی نزن نزن
نزن ای نامرد
به تن نحیف من
نزن ای نامرد
رمق نداره تن لاغرم
شکسته دست و پا و پیکرم
هرچی می خوای بزن ولی دیگه
نگو تو ناسزا به مادرم
باب الحوائج موسی ابن جعفر(ع)
بندچهارم گریز به کربلا
میسوزه از زهر همه ی بال و پرش
می سوزه از زهر پاره های جگرش
می سوزه از زهر یاد جد اطهرش
میسوزه از زهر
داره جون می ده یاد گودال بلا
داره جون می ده یاد رگ های جدا
داره جون می ده یاد شاه کربلا
تنها و بی کس توی اضطراب
افتادی ای غریب کاظمین
لحظه ی آخر داری رولبت
روضه ی داغ و غربت حسین(ع)
السلام علی سیدالشهدا
- چهارشنبه
- 18
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 21:57
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رضا نصابی
ارسال دیدگاه