خداحافظ
الا ای بی وفا دنیا
دارم میرم
به نزدمادرم زهرا
منم زینب
به حیدر نور عین بودم
توی غمها
شریکه الحسین بودم
منم زینب(س)
که قدَّم از عزا خم شد
نصیبم از
زمونه رنج و ماتم شد
حسین جانم
حسین جانم حسین جانم
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
✅بنددوم
میادیادم
حسین و پشت و رو کردن
دیدم نیزه
به پهلوهاش فرو کردن
حسین جانم
تاشمر ضربه
با خنجر از قفا می زد
جلو چشمام
حسینم دست و پا می زد
با هر ضربه
قلبم کنده می شد از جا
دیدم داره
میادباقد خم زهرا (س)
حسین جانم حسین جانم
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️✅بندسوم
دیدم وقتی.
که زخم های تو بیشتر شد
شنیدم من
صداتو که ضعیف تر شد
یکی داداش
تو را با نیزه از پشت زد
یکی با سنگ
یکی با چکمه و مشت زد
?
در اوردن
ازتن پیرُهنت ای وای
چهل مرکب
گذشتن از تنت ای وای
حسین جانم حسین جانم
حق روضه ادا بشود
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
بندچهارم
موندم تنها
حسین جان بین اون اوباش
موندم تنها
بین نا محرما داداش
تو رفتی و
کنیز گفتن به دختر ها
رسید دسته
نامحرم ها به معجر ها
حسین جانم
تو رفتی و
ما رو بردن تو بازار ها
ما رو بردن
حسین در بین انظار ها
حسین جانم حسین جانم
- پنج شنبه
- 19
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 21:58
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رضا نصابی
ارسال دیدگاه