روضه رسیده به گودیه قتگاه
می خونه خواهری با سوز و اشک اه
دیدم با نیزه اش بر سینه ات نشست
انقدر تکیه داد تا نیزه اش شکست
دقیق می زد
عمیق می زد
نیزه شو به پیکر ت می دیدم
می کشید تیغ
می زدش جیغ
تو ی خیمه دختر ت می دیدم
ای حسینم ای حسینم
ای ضیا هر دو عینم
هر کس یه قطعه ای از این تنت رو برد
گرگی رسید حسین پیروهنت رو برد
دیدم مقابلم بر سینه ات نشست
موی تورا گرفت ای وای به روی دست
از جفا زد
بی هوا زد
ضربه هاشو از قفا می دیدم
با سوزو اه
رسید از راه
مادرت با قد تا می دیدم
دستامو بستنش بعد از تو با طناب
بردن من و حسین در مجلس شراب
دور و برم حسین یک مشت حرامی بود
کی جای خواهرت بازار شامی بود
بی امون زد
خیزرون زد
به لب و دندونه تو می دیدم
از چشات ریخت
از لبات ریخت
روی تشت تا خونه تو می دیدم
- شنبه
- 21
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 20:59
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رضا نصابی
ارسال دیدگاه