بنداول
تموم شد آخر غصه های بی حساب
تموم شد آخر گریه های بی جواب
تموم شد آخر درد و داغ و اضطراب
تموم شد آخر
خداحافظ ای درد و رنج بی امون
خدا حافظ ای لحظه ی سخت اذون
خداحافظ ای بدنه غرق به خون
خدا حافظ ای
حتی تو لحظه های اخرم
به یاد لبهای برادرم
به زیر آفِتابم و حسین(ع)
تشنه لبم اسم تورو می برم
السلام علی سیدالشهداء
بنددوم
نمیره یادم خاطرات کربلا
نمیره یادم رنج و غصه و بلا
نمیره یادم دندون و تشت طلا
نمیره یادم
نمیره یادم غصه ی بی معجری
نمیره یادم صورته نیلوفری
نمیره یادم غربت و دربه دری
نمیره یادم
پری برای پریدن نبود
نایی برای دویدن نبود
بوسه زدم رگای خشک تو
سری برای بوسیدن نبود
السلام علی سیدالشهداء
بندسوم
خودم میدیدم حرمته تورو شکست
خودم میدیدم به روی سینه نشست
خودم می دیدم گیسوتو گرفت تو دست
خودم می دیدم
خودم می دیدم مردک پست پلید
خودم میدیدم خنجر کندو کشید
خودم می دیدم از قفا سر و برید
دیدم سرت رو روی نیزه ها
تن تو رو به زیر دست و پا
تو رفتی و خیلی به ما زدن
کوفه و شام سیلی بی هوا
السلام علی سیدالشهداء
- شنبه
- 21
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 21:10
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رضا نصابی
ارسال دیدگاه