ای ماه من! شبانه از این آسمان مرو
آرامش خیال شبِ کهکشان! مرو
مردم به خواب رفته، سکوت است و آه و من
سخت است چون جداییات، ای مهربان! مرو
در سوگت آسمان و زمین گریه میکنند
بارانی است چشم زمین و زمان، مرو
دست مرا بگیر که افتادهام ز پا
من پیر میشوم ز غمت ای جوان! مرو
بر زخمهای بال تو مرهم نیافتم
زخمیترین کبوترم! از آشیان مرو
من میزبان ماهم و تو میهمان آه
رحمی به میزبان بکن ای میهمان! مرو
تابوت را به خواهش تو ساختم، تو هم
بنگر به خواهشم که ندارم توان، مرو
چون موسم شکفتن گلهای شوق ماست
محتاج ماندن توام ای باغبان! مرو
هفت آسمان تو را چه غریبانه میبرند
قدّ فلک ز غربت تو شد کمان، مرو
دنبال نعش پرپرت افتاده غنچهها
ای بر نسیمِ صبحِ چمن همزبان! مرو
حالا که پیش حضرت خورشید میروی
باشد، ولی بدون من از این جهان مرو
در آستان عشق، گدایی کن ای "بشیر"!
شاهیست این گدایی از این آستان مرو
- یکشنبه
- 22
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 21:56
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
سیدبشیر حسینی میانجی
ارسال دیدگاه