(بند اول)
اونا که یوسوفو دیدن
همه دستارو بریدن
وقتی که عباسو دیدن
همه سرهارو بریدن
روی دوشم علم عباس
سر من فدا سر عباس
شاگر مکتب حیدر
استاد قاسم و اکبر
چه چشم شهلایی چه قدو بالایی
عموی رقیه چقدر تو زیبایی
عجب علمداری عجب سپهداری
زهرا میگه جونم به به چه سرداری
ابوالفضل مدد ابوالفضل
...................
(بند دوم)
شفا میدن تو کلیسا
معجزه کرد عصا موسی
با اجازه ی رقیه
مرده زنده کرده عیسی
رو لبم لعن بر امیه
شبو روز کارم شده گریه
همه افتخار من اینه
سگ شدم برای رقیه
رقیه مهتابی تو در نایابی
ملیکه ی صغری دختر اربابی
خدای احساسی مخاطب خاصی
خیلی دوست دارم حضرت عباسی
رقیه مدد رقیه
- چهارشنبه
- 25
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 19:45
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
کربلایی جواد محمدی
ارسال دیدگاه