ای دل غمزده برخیز و بیا گریه کنیم
وقت آن است که با اهل ولا گریه کنیم
همچو پروانه پر خویش به آتش بزنیم
یا بسوزیم چنان شمعی و، یا گریه کنیم
چون غریبان بنشینیم به بزم غم او
برسر کوی غریب الغربا گریه کنیم
گاه گل بوسه به خاک حرم او بزنیم
گاه در خلوتی از اشک و دعا گریه کنیم
عرشیان در غم او سوک نشینند بیا
همره عرش نشینان خدا گریه کنیم
به غریبی و غم و محنت او ناله زنیم
بر دل شعله ور از زهر جفا گریه کنیم
پارۀ جان نبی پاره جگر شد، برخیز
ز جگر ناله زنیم و همه جا گریه کنیم
به جگر گوشۀ او تسلیتی برگوئیم
همره آن گل ماتم زده ما گریه کنیم
ای «وفائی» چو یتیمانِ پدر مُرده بیا
در شب شام غریبان رضا گریه کنیم
شاعر : سید هاشم وفایی
- سه شنبه
- 5
- دی
- 1391
- ساعت
- 17:7
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه