• دوشنبه 3 دی 03


شعر امام رضا ( ع) ( خادمت پشت در قصر خبر می خواهد )

3437

خادمت پشت در قصر خبر می خواهد
از شب مبهم این فتنه سحر می خواهد
کاش آن خوشه ی مسموم زبانش می گفت :
لب شیرین تو انگور مگر می خواهد؟
تو عبا روی سرت می کشی و پا به زمین
رفتنت تا به در حجره هنر می خواهد
ای جگر گوشه که در حجره ی غم تنهایی
زهر از جان تو انگار جگر می خواهد
جگرت سوخته از درد به خود می پیچی
لب خشکیده ی تو دیده ی تر می خواهد
خوب شد این که جوادت به کنارت آمد
پدر از نفس افتاده پسر می خواهد
لحظه ی رفتن خود در نظرت می آمد
روضه ی مرد غریبی که نفر می خواهد
یاد آن حرف تو با ابن شبیب افتادم
یاد آن دشنه که از جد تو سر می خواهد
شاعر : محمد امین سبکبار

  • سه شنبه
  • 5
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 18:16
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران