از سویِ عرشِ اعلی، گُل میکند ندایی!
این چار قبرِ خاکی، دارد عجب صفایی
امشب دوباره بسیار، بیتابِ رویِ ماهم
امشب دوباره گشته، مرغِ دلم هوایی
هرحاجتی که داری، فوراً بگیر و برگرد!
ای دل اگر، اسیر و حیرانِ مجتبایی
گَه صلح و گاه جنگ است، تکلیفِ مردِ میدان
در صلح هم که باشی، یاریگرِ خدایی
ای شاهکارِ خلقت! ای معنیِ سخاوت!
در وادیِ عبادت، راهی و رهنمایی
اینبار مثلِ هربار، من آمدم گرفتار
بر دردِ دردمندان، تنها شما دوایی
...روزی رسد که ما هم، گریه کنان بگوییم:
صحنِ امامِ دوم، دارد عجب صفایی
- سه شنبه
- 7
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 21:0
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
عادل حسین قربان
ارسال دیدگاه