در محضر کریم چه حاجت به خواستن؟
اصلا کریم منتظر التماس نیست
جودش همیشگیست گدایش فراهم است
در ساحتش ببار که جای هراس نیست
محتاج و بی بضاعت و بی آبرو بیا
در محضر کریم که جای خواص نیست
گفتم حسن دوباره دلم رفت کربلا
بین دوراه مانده که هوش و حواس نیست
دل میرود مدینه میاید ز کربلا
از روضه ی حسین دل من خلاص نیست
نوری که بر حریره ی مهتاب خورده است
بی حُسن روی دوست در این انعکاس نیست
اصلا حسین فلسفه اش میشود حسن
نامش مگر ز نام حسن اقتباس نیست؟
کرببلا تمام جمالش به روضه هاست
جز پیرُهن سیاه برایم لباس نیست
محروم کرده اند از این سوختن مرا
بدتر از این برای گدایان تقاص نیست
- چهارشنبه
- 8
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 0:26
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
نرگس غریبی
ارسال دیدگاه