وای
صدای جبرییل بود
وای
که عالمو خبر کرد
وای
ستاره ی ولایت
از این جهان سفر کرد
می اومدم به سمت مسجد
با قلب خون و چشم گریون
نوای یا علی رو لبهام
چشای من پر از اشک و خون
***
وای
تا رسیدم به مسجد
وای
چشم به پیکرت خورد
وای
چشم به فرق باز و
به خون رو سرت خورد
تنت بروی خاک غربت
سرت میون موج خون بود
چشای اهل مسجد پر خون
لباشون از غمت نالون بود
****
وای
گفتی حسن نبینم
که
چشم ترت بباره
آه
گریه نکن عزیزم
بابا توان نداره
حسن چشاتو پاک کن بابا
که عمر پر غمم سر اومد
شبای تیره ی من سر شد
زمان وصل کوثر اومد
*****
وای
تو رفتی و حسن موند
با
غمای هر دو عالم
وای
همنفس حسن شد
غصه و درد و ماتم
تو رفتی و شرار داغت
دل شکستمو سوزونده
تو رفتی و چش تار من
چش انتظار مهدی مونده
شاعر: #واعظ
- چهارشنبه
- 8
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 23:54
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه