شباي قَدر اومده باز
نگاهي کُن به نوکرت
گناهامو قَلم بَزن
تو رو به جُون مادرت ۲
اسیر دُنیا شُدمو
پَرم بِده از این قفس
دارم میمیرم بخدا
آقایي کُن بده نفس ۲
اگه سَر به راه شُدم
تُوي روضه ها میام
هَمش از لُطف و عِنایت تو بوده یاحسین
آرزوم بود بخدا
با پدر و مادرم
شباي قَدرُ و باشم میون بین الحرمین
نشد لیاقتش نَصیبم آقا
دیدن شیش گوشه و اِیوون طلا
دردُ و غَمم فقط همینه حسین
نشُد بمیرم شب قَدر کربلا
کربلا ، اللهم الرزقنا
اومدم امشب بگیرم
رزقِ مُحرمت حسین
ایشاالله امسال ببینم
تَعویض پَرچمت حسین ۲
مونده به دل یه آرزو
زیارت با عشق و صفا
معرفتم بده حسین
بعدش بیام کربوبلا ۲
دست خالیمو ببین
که آوردمش بالا
با همین دستا زدم سینه تُوي بَزم عَزات
مُزد دستامو بِده
که فقط گِره بشه
تُوي دستاي تو و تُوي ضَریح با صَفات
حرم تو آقا مثه خُونَمه
پرچم مشکیتون روي شونَمه
اینا هَمش دلیلش اِینه حسین
عشق شما تُوي رَگُ و خُونَمه
کربلا ، اللهم الرزقنا
چِشمايِ بي اشکم آقا
بَدجوري آتیشم زده
آبرومو اَزم بگیر
بجاش یه آبِ رو بِده ۲
خیلي خجالت میکشم
از این گناهايِ زیاد
بازم منو ببخش حسین
بازم بزار گدا بیاد ۲
تُوي هیئتم ولي
دل من تُو کربلاس
پناهه این دل بیچاره من امام رضاس
گریه میکنم بَرات
ای قَتیل العَبرات
این آتیشیه که تا اَبد تُو قلبِ شیعه هاس
مادر تو خریده نوکرا تو
که میتونیم گریه کنیم برا تو
گریه که چیزی نیست تو راه شما
این جُون ناقابلمون فدا تو
کربلا ، اللهم الرزقنا
- پنج شنبه
- 9
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 0:19
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
عباس شعرباف
ارسال دیدگاه