• یکشنبه 2 دی 03

 رضا قاسمی

یا امام حسن مجتبی(ع)، شعر تخریب بقیع -(غزلی از حرمت ساخته ام با «مثلا»..)

672
2

غزلی از حرمت ساخته‌ام با «مثلا»
گرچه خاک است روی قبر تو ؛ اما مثلا ...

گنبدِ زرد تو خورشید شده می‌تابد 
نور می‌گیرد از آن ؛ گنبدِ خضرا مثلا

چه ضریحی شده کارِ هنرِ فرشچیان !
جنسِ هر پنجره‌اش هست ، مُطلّا مثلا

چقدَر پارچه‌ی سبز ، گره خورده به آن
می‌کنی باز ، تمام گره‌ها را مثلا

خادمانت همه دورِ سرمان می‌گردند
ما عزیزیم ، در این صحنِ مُعلّا مثلا

تشنه‌ها مست شوند از مِیِ سقاخانه
ساقیِ میکده هم «حضرت سقا» مثلا

هیئتی شکل گرفته‌ست ، میان حرمت 
نام هیئت شده «یا حضرت زهرا» مثلا

روضه‌خوانی وسطِ صحن ، حکایت می‌خواند 
قصه‌ی کوچه‌ای از شهر تو ؛ حالا مثلا ...

مادری با پسرش رد شده از آن ؛ اما ...
هیچ کس راه نبسته‌ست بر آنها مثلا

دست نامردِ کسی هم وسط کوچه نبود
چادری خاک نخورده‌ست ، در آنجا مثلا

مادرِ قصه‌ی ما رفت ، صحیح و سالم
وَ نپوشاند ، رخ از دیده‌ی مولا مثلا

بعدِ مجلس همه رفتند ، زیارت کردند 
تربتِ حضرت زهرا شده پیدا مثلا ...

 

  • پنج شنبه
  • 9
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 2:37
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران